۶.۱۰.۹۵

چرا نمیتوانیم یکی شویم؟


سالهاست که جلساتی جهت همکاری بین فعالان و تشکیلاتهای حرکت ملی برگذار و متاسفانه بدون هیچ گونه موفقیت عملی بپایان میرسد، حتی گاها بعد از پایان اجلاس اختلافات و حملات لفظی بین نیروها به نسبت قبل بیشتر نیز میشود .
بسیاری از دلسوزان حرکت درمورد علل این ناکامیها  دلایلی را از جمله جوان بودن حرکت، نفوذ عوامل اطلاعاتی در بدنه حرکت، تحت تاثیر بودن فعالان از تشکیلاتهای سراسری و ایدئولوژیهای به جامانده از آنها،خودکم بینی ناشی از تسلط سیستم راسیستی،خودخواهی و قدرت پرستی و....برشمرده اند که هرکدام به نوبه خود صحیح و در عدم موفقیت تلاشهای صادقانه فعالان تاثیر داشته و دارد .اما آنچه تا کنون  به آن اشاره نشده و به نوعی نادیده گرفته شده   و به نظر ما علت العلل میباشد خود این تلاشها برای همکاری میباشد.
 اتحاد، ائتلاف، همبستگی ، جبهه  ، شورا ، مجلس و... در علم سیاست تعریف خاص خود را داشته و بدون آماده سازی زیر ساختهای آن نمی توان  به آنها دست یافت.
براستی حرکت ملی بویژه در خارج کشور توان اجرائی کردن چنین تفاهماتی را دارد ؟
آیا حرکت ملی و عناصر تشکیل دهنده آن از یک استراتژی و تاکتیک های منطبق با آن تبعیت میکنند؟
آیا ماهیت و خواستهای نیروهای تشکیل دهنده حرکت ملی یکسان میباشد؟و....
 اگر قصد فریب دادن  و بکار گیری شیوه پوپولیستی در تحلیل و آسیب شناسی حرکت نیستیم بی هیچ تردیدی ،ماهیت و خواست نیروهای تشکیل دهنده نه تنها  منطبق با هم بلکه در تقابل با یکدیگر نیز میباشد .
اختلاف و تفاوت در هدف بین این خطوط بی شک روزی آنها را رو در روی هم قرار خواهد داد ، و یکی از آن دو خط میبایستی مرز خود را با حرکت اصلی روشن نماید
اما قبل از پرداختن به موضوع لازم میدانیم تعاریف مطرح شده در بالا را خیلی مختصرتوضیح دهیم:
۱-حزب: عبارت است از گردهمايی پايدار گروهی از مردم كه دارای عقايد مشترك و تشكيلات منظم اند و باپشتيبانی مردم برای به دست آوردن قدرت سياسی مبارزه مي كنند .بنابر اين چهار شرط اساسی برای حزب برشمرده شده است ،وجود تشكيلات پايدار مركزی , وجود شعبه هايي كه با مركز پيوند و ارتباط داشته باشند , پشتيبانی و عضوگيری ازمردم , كوشش براي دست يافتن به قدرت سياسی ,  در ضمن هر حزب دارای اساسنامه ،نظامنامه مشخص و مدون، اعضای هيئت موسس ،هيئت مديره ، شورای مركزی ، دبير كل ، معاونان ، مديران و... است كه بيانگر اهداف و روند كلی حركت آن می باشد .
۲- جبهه :سازمانی است که نمايندگان سياسی طبقات و اقشار مردمی برای نيل به يک هدف مشترک در آن متحد می شوند و به خاطر منافع مشترکی که در برنامه جبهه منعکس می شود، مبارزه می کنند . ممكن است چند حزب وگروه با هم جبهه ايی را تشكيل دهند .
جبهه شبيه ائتلاف گروهها عمل می كند. بنابر اين جبهه با حزب تفاوت دارد زيرا حزب از سازماندهی يک طبقه يا يک گروه اجتماعی تشکيل می شود و هدف آن مبارزه در راه تحقق آن اهداف و نيل به آن منافع است و جبهه از حزب عام تر است و دايره شمول آن فراگيرتر است.
۳- ائتلاف :به معنی اتحاد موقت گروه‌ها و نیروهای سیاسی است که هدف‌های معینی را دنبال می‌کنند.
۴-شورا: فراهم آوردن محلی برای گردآمدن صاحب‌نظران و مشورت ویافتن راه حلهای خاص، مثلا جمع شدن نیروهای تقریبا همسو جهت مشورت و یافتن راههای مبارزه با حاکمییت.
با توجه به تعریف بالا براستی کدام جریان تشکیل دهنده حرکت را می توان حزب  به معنی واقعی برشمرد.در ضمن وجود دو جریان کاملا متضاد در درون حرکت ملی وعدم  تعریف و معرفی اهداف و نیات واقعیشان و درهم آمیختگی ویا بهتر بگویئم  پایندی و پافشاری برخی تشکیلاتها و افراد بر اصول مورد قبول خود و بکارگیری شیوههای پراگماتیستی  علتی است که باعث شکست تلاشهای صادقانه فعالان میگردد.
مگر میتوان جبهه و یا اتحاد و ائتلاف و... با تشکیلات و یا اشخاصی تشکیل داد که یکی به نفی رژیم و ترد زندانی بنام ایران اعتقاد دارد و کسانی که آن زندان را وطن خود و رژیم و ارگانهای سرکوبگرش را از خود میدانند .
فرض کنیم که چنین اتحادی  شکل گیرد ، چگونه وبا چه مکانیزمی میخواهیم مشکلات حرکت را حل نمائیم، مثلا یکی شرکت در انتخابات !! را قبول و دیگری نامشروع میداند، ویا از کشوری دیگر درخواست کمک میکنیم، یکی این عمل را ضربه به تمامیت ارضی کشورش!! و آن دیگری استفاده از ظرفیتهای بین المللی جهت پیشبرد اهداف استراتژیکش میداند .ویا یکی مبارزه با این رژیم جهت سرنگونی را تنها راه رهائی از چنگال اشغالگری و راسیسم میداند و دیگری آن را خشونت ، و ضربه زدن به حاکمیت کشورش!!!
آری کسانی که خود را ترک آذربایجان و خواهان استقلال از زندانی بنام ایران میباشند با کسانی که هنوز رژیم و زندانی بنام ایران را قبول دارند هیچ وجه اشترکی نمیتوان یافت، به صرف دم زدن از حقوق زبانی  و ... نمیتوان با آنهاوارد اتحاد و ائتلاف شد.میدانم که کسانی با گفتن اینکه این تلاشها و اعتراضات در چارچوبه رژیم ،تاکتیکی است سعی در پاسخگوئی و دفاع بر آمده و ما را به ساده انگاری و عدم درک عمیق شیوه های متنوع مبارزه متهم خواهند ساخت .اما در این مختصر نه امکان پاسخگوئی ممکن است و نه میتوان برخی مطلالب را علنی بیان کرد.
ما در این نوشته قصد داریم نشان دهیم که اگر تلاش فعالان باشکست مواجهه شده علت العلل آن در انتخاب افرادو تشکیلات هائی بوده که با هم همفکری ندارند.
به نظر ما امروزه در درون حرکت ملی به جای یک جبهه میبایستی ۳ جبهه شکل بگیرد . و مطمئنا با شکل گیری این جبهه ها حرکات منسجمتر ، حرفه ای تر و...  بهتر پیش خواهد رفت !
۱-جبهه سرنگونی طلبها: در این جمع احزاب و فعالانی حضور میبابند که به سرنگونی اعتقاد داشته و یگانه راه رهائی ملتمان از اشغال اردوی متجاوز آریائی را در استقلال آذربایجان جنوبی دانسته و هیچ توهمی نه به  رژیم و نه به اصطلاح اپوزیسون آن دارند .
۲-مدافعین حق تعیین سرنوشت: طیفی که بر اساس موقعیت طرفدار استقلال ویا فدرالیسم و حتی حق آموزش زبان مادری بوده و نمی دانند با این رژیم چگونه میبایستی مبارزه نمود، ویا میدانند اما به قول خودشان مخفی کاری میکنند!!!
۳-فدرالیستها و مدافعان حقوق زبانی:جریانی که با رژیم و زندانی بنام ایران مشکلی نداشته و خود را ترکان ایران میدانند. آنها طبعا حق دارند و میبایستی از نمایندگان رژیم حمایت، در انتخابات شرکت و حتی خود را کاندید نمایند  چراکه بقول مقامات امنیتی رژیم آنها تجزیه طلب نیستند .وبا رژیم و تمامیت ارضی مشکلی ندارند.

طبعا هر کدام از این جبهه ها با تنظیم استراتژی و تاکتیک های خود میتوانند هم باهم به خاطر همفکری راحتر تصمیم گرفته و عمل نمایند .وهم سر درگمی در فعالیتهای حرکت ملی را بر طرف نمایتد .چراکه دیگر برای همه روشن میگردد  که شعارهای آذربایجان جنوبی ایران نیست مربوط به کدام طیف و شهید!!؟؟ دانستن پاسداران راسیسم مربوط به چه کسانی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر